وقتی که پُردلتنگی
چه فرقی می کند 
روزهای میانی اردی بهشت باشد
یا فصل تب کردن نخل ها
گلنارها به انار شدن رسیده باشند
یا انجیرها دل احساس شان ترکیده باشد
راستی چه فرقی می کند
وقتی برای فراموش کردن چیزی یا کسی
در خودت آنقدرمچاله شوی
آنقدر مچاله شوی
که عطر و بوی صد بهار هم گرم و روشن ات نکند
این روزها می خواهم با گلهای قاصد درد دل کنم
شاید خلوتی سراغ داشته باشند
آغوش نیستانی
وسعت کاجستانی
دامنه ی متروک کوهی
و من
غیر از یک تابوت غرق بنفشه 
و شاخه پیچ امین الدوله ای
از همین حیاط پشت پنجره 
واقعا دیگر چه می خواهم
اتفاق که بیفتد
دستهای بلند باد 
اشک های پَرِ شال گردن مردی را
خواهند تکانید
بر سنگ مزاری
که دل تُرد علف ها ی وحشی را 
درهم فشرده است
سخت

بتول مبشری


اشعار بتول مبشری بتول ,فرقی ,بتول مبشری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

vps-poster آموزشگاه مراقبت و زیبایی جان موزیک فیدخوان بلاگ پوستر درباره مشهد معرفی کالا اینجا همه چی هست